به متوکل گزارش داده بودند که امام هادی (ع) قصد شورش دارد. او نیز دستور داد تا سربازان غافلگیرانه به منزل امام حمله برند. وقتی سربازان وارد خانه شدند امام(ع) را دیدند که لباسی پشمینه به تن دارد در اتاقی که کف آن از شن و ماسه است نشسته و آیاتی از قرآن را زمزمه می‌کند. امام (ع) را با همان حال نزد متوکل بردند وقتی امام به مجلس متوکل وارد شد، او کاسه شرابی در دست داشت. متوکل آن حضرت را در کنار خود جای داد و پیاله‌ای به طرف او گرفت و گفت: بنوش. امام فرمود: گوشت و خون من به شراب آلوده نشده است. - پس شعری بخوان - کمتر شعر می‌خوانم متوکل  اصرار ورزید و آن حضرت اشعاری خواندند که ترجمه آن اشعار چنین است: *بر قله کوهها به سر می‌بردند و مردان نیرومند نگاهبانشان بودند. *اما قله‌ها کاری برای آنها نساخت. *از پس عزت از پناهگاه‌های خود برون آورده شدند و در حفره‌ها جایشان دادند و چه فرود آمدن بدی بود. *و چون در گور شدند، یکی بر آنها بانگ زد که تختها و تاجها و زیورها کجا رفت؟ *چهره‌هائی که به نعمت خو کرده بود و پرده‌ها جلو آن آویخته می‌شد چه شد؟ *و قبر به سخن آمد و گفت: کرمها بر این چهره‌ها کشاکش می‌کنند. *روزگاری دراز بخوردند و بپوشیدند و از پس خوراکی طولانی خورده شدند. * مدتها خانه‌ها ساختند تا در آنجا محفوظ مانند و از خانه‌ها و کسان خویش دور شدند و برفتند * مدتها مال اندوختند و ذخیره کردند و برای دشمنان گذاشتند و برفتند. منزلهایشان خالی ماند و ساکنانش به گور سفر کردند. زمانی که شعر امام پایان یافت چشم حاضران گریان شد. متوکل که از کثرت گریه صورتش خیس شده بود دستور داد بساط شراب را برچینند. سپس دستور داد امام را با احترام به خانه‌اش بازگردانند.[1] بهره ای از کلام امام: *دنيا همانند بازارى است كه عدّه اى در آن براى آخرت سود مى برند و عدّه اى ديگر ضرر و خسارت متحمّل مى شوند.[2] *مردم در دنيا به وسيله ثروت و تجمّلات شهرت مى يابند ولى در آخرت به وسيله اعمال محاسبه و پاداش داده خواهند شد.[3] تمام زاویه ها را کشیده ای قائم آهای سرو قدِ سرترین سرت سالم غزال "اُم ولد"نور چشم های جواد پدر بزرگ شب قدر-حضرت قائم- پدر:غریب پدر:آشنا پدر:مظلوم پسر:مراد پسر:مجتهد پسر:عالم نشانه های امامت تمام شد وقتی شکفت کنج لبت خالی از بنی هاشم تو با لباس سپیدی و بالباس سیاه برای دیدن تو کعبه می شود عازم درست نیمه ی ذی الحجه بعد حج هر سال تو مَحرمی و حرم می شود تو را مُحرم زیارتی به بلندای جامعه از توست زیارتی که شب قدر می شود لازم زیارتی که خودش هست "محتشم"پرور درست کرده به کرّات "اکبر ناظم" دوتا فقط همه ی راز جامعه ست بگو فقط"بکم فتح الله" فقط "بکم یختم" شاعر: مهدی رحیمی پیروز باشید سید مهدی خدایی موج همراه
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت